چند سال پیش به مناسبتی درباره تستهای تعیین افسردگی و شادکامی، نقدی نگاشتم که مختصری از آن مطالب را در این یادداشت میآورم.
در آن نقد بر این نکته تأکید کردم مبنای این تستها، فرهنگ و ارزشهای غربی است؛ لذا بر اساس این تستها، هر چه از ارزشهای مذهبی و فرهنگ ملی دورتر باشیم، شادکامتر و هر چه به دین و ارزشهای دینی نزدیکتر باشیم، افسردهتر خواهیم بود. و بر همین اساس و با این تستها ادعا میشود که مردم شهرهای مذهبی، در ردههای اول لیست افسردگان قرار دارند!
به عنوان نمونه، چندین سؤال یکی از این نوع تستها که در قم توزیع شده بود را بررسی کردم که با کمک حافظه، چند مورد از آنها را در این یادداشت مرور میکنم :
مثلا بر مبنای سؤالی، اگر شما در ارتباط با جنس مخالف محدودیتی احساس نکنید و حیا و خجالت نداشته باشید، شادکام هستید و در غیر این صورت، افسرده خواهید بود؛ مقایسه کنید این نتیجه را با فرهنگ و ارزشهای اسلامی در مواجهه با نامحرم!
بر اساس سؤال دیگر، اگر شما خود را برتر از همه اطرافیان و دوستان خود میدانید، شادکام هستید و الا افسرده محسوب میشوید. مقایسه کنید با مذمت شدید غرور و خودبرتربینی در اسلام.
یا اگر در تعطیلی روز یکشنبه (توجه کنید که مترجمان و توزیعکنندگان تست، حتی زحمت تبدیل تعطیلی یکشنبه در اروپا و امریکا را به تعطیلی جمعه در مناطق اسلامی به خود ندادهاند!!!!) دوست دارید در مجلس رقص دوستان، مشارکت داشته باشید و به رقاصان بپیوندید، شادکام و در غیر این صورت افسرده هستید!
نامه مقاله را "القای افسردگی" گذاشتم و این ابزار را هم ابزاری در خدمت شبیخون فرهنگی و برای تهی کردن جوانان از تعلقات دینی به بهانه مقابله با افسردگی گذاشتم و از افتادن در این دام و برنامهریزی بر اساس آن تذکر دادم.
و اگر معیار افسردگی، چیزهایی است که در این گونه تستها آمده، با افتخار اعلام میکنم: من افسرده هستم.